بشارجانلغتنامه دهخدابشارجان . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون . سکنه ٔ آن 195 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ،
بارجانلغتنامه دهخدابارجان . (اِخ ) از قرای خانلنجان از اعمال اصفهانست . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 1 ص 155) (دِمزن ).
بارجانلغتنامه دهخدابارجان . (اِخ ) کوهی است بکرمان و شهرکهای کفتر و دهک بر این کوه است . (حدود العالم ) : امیر جلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بودعصیان نموده بود. (المضاف ا
بسارجانلغتنامه دهخدابسارجان . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است ازدهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 62 هزارگز
بشاریانلغتنامه دهخدابشاریان . [ ] (اِخ ) خاندان ... مردمان متمول بوده اند و از ایشان خواجه عزالدین بشاری و خواجه ٔ صاحب نعمت بود. رجوع به تاریخ گزیده چ کمبریج 1328هَ . ق . ص 844 و
ماهور میلاتیلغتنامه دهخداماهور میلاتی . (اِخ ) ناحیه ای است میانه ٔ مغرب و شمال شیراز و از گرمسیرهای فارس است . (از فارسنامه ٔ ناصری ). از بلوکات ولایت قشقایی فارس است . طول آن 120 و عر
بارجانلغتنامه دهخدابارجان . (اِخ ) از قرای خانلنجان از اعمال اصفهانست . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 1 ص 155) (دِمزن ).
بارجانلغتنامه دهخدابارجان . (اِخ ) کوهی است بکرمان و شهرکهای کفتر و دهک بر این کوه است . (حدود العالم ) : امیر جلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بودعصیان نموده بود. (المضاف ا
بسارجانلغتنامه دهخدابسارجان . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است ازدهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 62 هزارگز
بشاریانلغتنامه دهخدابشاریان . [ ] (اِخ ) خاندان ... مردمان متمول بوده اند و از ایشان خواجه عزالدین بشاری و خواجه ٔ صاحب نعمت بود. رجوع به تاریخ گزیده چ کمبریج 1328هَ . ق . ص 844 و