26 فرهنگ

1905 مدخل


بسند

basand

= بسنده: ◻︎ تو را شهر توران بسند است خود / به‌خیره همی‌دست یازی به بد (فردوسی۱: ۲۳۳).

۱. بسنده، بقدر کفایت، کافی، مکفی
۲. تمام، کامل
۳. سزاوار، شایسته

competent, enough, sufficient