تنگ بستنلغتنامه دهخداتنگ بستن . [ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تنگ کشیدن . تنگ برکشیدن . استوار ساختن زین اسب با بستن نواری مخصوص . بستن و محکم ساختن تنگ اسب و آماده ساختن اسب را جهت سو
نوارپیچلغتنامه دهخدانوارپیچ . [ ن َ / ن ُ ] (ن مف مرکب ) نوارپیچیده . طناب پیچ .- نوارپیچ کردن ؛ بار یا دست و دهان کسی را با نوار بستن .
tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن