گیاهان بسترسازbedding plantsواژههای مصوب فرهنگستانگیاهان علفی یکساله یا دوساله یا چندساله که از آنها برای پوشاندن موقت خاک استفاده میشود
بلورسازیلغتنامه دهخدابلورسازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب )عمل بلور ساختن . ساختن بلور. || (اِ مرکب ) محل ساختن بلور. کارخانه ای که در آن بلور سازند.
آمادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آمادگی، تدارک▼، کارآزمودگی، آزمودگی، دستگرمی آمادهسازی، اقدامات بنیادی، تمهید، بسیج، مقدمهچینی، بسترسازی، زمینهسازی تمرین، کارورزی، استاژ
مَهَّدتُّفرهنگ واژگان قرآنتهیه کردم - فراهم نمودم - بستر سازی نمودم(از تمهید که مجازاً در مورد گستردگي مال و جاه و رو به راهي زندگي استعمال ميشود )
بلورسازیلغتنامه دهخدابلورسازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب )عمل بلور ساختن . ساختن بلور. || (اِ مرکب ) محل ساختن بلور. کارخانه ای که در آن بلور سازند.