بسترلغتنامه دهخدابستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278)
بسترفرهنگ انتشارات معین(بِ تَ) [ په . ] ( اِ.) 1 - تُشک ، جای خواب . 2 - پهنه ، ساحت . 3 - زمینه و امکان برای کاری . 4 - پهنه ای که آب بر آن جریان دارد.