بستارلغتنامه دهخدابستار. [ ب ِ ] (ص ، اِ) سست و نااستوار است . (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). بمعنی سست و نااستوار است و اصل آن بی استوار بوده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهان
بَستار 1brace 2واژههای مصوب فرهنگستانبست یا ارتاسازۀ پیچیدهای که با بسته شدن به بخشی از بدن، شکل صحیح را به آن بازمیگرداند
بَستار 2breechblockواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای مسدود کردن عقب لولۀ توپ یا هویتْزر بعد از خرجگذاری
بَستار 3closure 2واژههای مصوب فرهنگستاندر مورد مجموعهای از نقاط، اجتماع آن مجموعه و همۀ نقاط انباشتگی آن
بستار تلاطمturbulence closureواژههای مصوب فرهنگستانمسئلهای در تحلیل تلاطم که در هنگام میانگینگیری رِینولدز در معادلههای ناویرـ استوکس یا معادلههای حرکت رخ میدهد
بستار جبری یک هیأتalgebraic closure of a field, algebraic closureواژههای مصوب فرهنگستانگسترشی جبری از میدانی مفروض، که گسترش جبری دیگری بهجز خودش ندارد متـ . بستار جبری یک میدان، بستار جبری
روش کپهایbulk methodواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بستار تلاطم که در آن شکل نیمرخ قائم هر متغیر از پیش فرض میشود
چگالی بستاریclosure densityواژههای مصوب فرهنگستانچگالیای که درازایِ آن پارامتر بستاری بزرگتر از یک است و درنتیجه، با عالم بسته روبهرو میشویم