بساوندلغتنامه دهخدابساوند. [ ب َ وَ ] (اِ) پساوند. قافیه ٔ شعر. (برهان ) (اوبهی ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (فرهنگ سروری ). در اصطلاح عروض ، قافیه . (ناظم الاطباء). قافیه ٔ شع
پرماسندهلغتنامه دهخداپرماسنده . [ پ َ س َ دَ / دِ ] (نف ) لمس کننده . بساونده . بپساونده . و رجوع به پرماسیدن شود.
مماسلغتنامه دهخدامماس . [م ُ ماس س ] (ع ص ) با هم ساییده شده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). مالیده شده و ساییده شده دو چیز با هم . (ناظم الاطباء). بساونده یکدیگر را. بسوده . (