بساوندلغتنامه دهخدابساوند. [ ب َ وَ ] (اِ) پساوند. قافیه ٔ شعر. (برهان ) (اوبهی ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (فرهنگ سروری ). در اصطلاح عروض ، قافیه . (ناظم الاطباء). قافیه ٔ شعر باشد و چون در دنبال شعر است پساوند خواندن بهتر است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : همه باد
قافيةدیکشنری عربی به فارسیقافيه , پساوند , شعر , سخن قافيه دار , نظم , قافيه ساختن , هم قافيه شدن , شعر گفتن , بساوند
rhymeدیکشنری انگلیسی به فارسیقافیه، شعر، سجع، نظم، پساوند، سخن قافیه دار، بساوند، شعر گفتن، هم قافیه شدن، قافیه ساختن، سخنوری کردن
rhymesدیکشنری انگلیسی به فارسیقافیه ها، قافیه، شعر، سجع، نظم، پساوند، سخن قافیه دار، بساوند، شعر گفتن، هم قافیه شدن، قافیه ساختن، سخنوری کردن
rimeدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنتی، قافیه، شبنم یخ زده، سرما ریزه، شعر، سخن قافیه دار، سجع، نظم، یخ زدگی، بساوند، هم قافیه شدن، قافیه دار کردن، قافیه ساختن، شعر گفتن
rimesدیکشنری انگلیسی به فارسیریمون، قافیه، شبنم یخ زده، سرما ریزه، شعر، سخن قافیه دار، سجع، نظم، یخ زدگی، بساوند، هم قافیه شدن، قافیه دار کردن، قافیه ساختن، شعر گفتن