26 فرهنگ

452 مدخل


بسامان

besāmān

۱. خوب؛ نیکو.
۲. مرتب؛ با نظم و آراستگی.

۱. آراسته، آماده
۲. بقاعده
۳. سامانیافته، مرتب، منتظم، منظم ≠ نابسامان

orderly, organic, refined, regular, tidy, trim