بزوشهلغتنامه دهخدابزوشه . [ ب ُزَ / زُو ش َ / ش ِ ] (اِ)رستنی باشد که آن را بعربی لسان الحمل گویند و تخم آن را بارتنگ خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خسک . تخمش
بلوشهلغتنامه دهخدابلوشه . [ بْل ُ / ب ِ ل ُ ش ِ ] (اِخ ) گابریل ژوزف ادگار (1870 - 1937 م .)، مستشرق فرانسوی . وی زبانهای عربی و فارسی را در مدرسه ٔ السنه ٔ شرقی پاریس فراگرفت ،
بوشهلغتنامه دهخدابوشه . [ ش ِ ] (اِخ ) فرانسوا. نقاش فرانسوی . (متولد 1703 م . در پاریس و متوفی 1770 م .) وی صحنه های شبانی و روستایی یا اساطیری را با خامه ٔ تزیینی لطف آمیزی تج
بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهر بوشهر. مرکز شهرستان بوشهر است که در انتهای شمال باختری شبه جزیره ٔ بوشهر واقع شده است . محل اولیه ٔ شهر مزبور در 12کیلومتری محل فعلی و
بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهرستان بوشهر یکی از شهرستان های هشتگانه ٔ استان هفتم است که از جنوب و باختر به خلیج فارس و از خاور به شهرستان لار و فیروزآباد و از شمال خ
بارتنگلغتنامه دهخدابارتنگ . [ ت َ ] (اِ) (لغت محلی گناباد) بارهنگ باشد بلغت مردم طهران . (ناظم الاطباء). لسان الحَمَل . (فهرست مخزن الادویه ) (دِمزن ). بزر لسان الحمل . (بحر الجوا
بلوشهلغتنامه دهخدابلوشه . [ بْل ُ / ب ِ ل ُ ش ِ ] (اِخ ) گابریل ژوزف ادگار (1870 - 1937 م .)، مستشرق فرانسوی . وی زبانهای عربی و فارسی را در مدرسه ٔ السنه ٔ شرقی پاریس فراگرفت ،
بوشهلغتنامه دهخدابوشه . [ ش ِ ] (اِخ ) فرانسوا. نقاش فرانسوی . (متولد 1703 م . در پاریس و متوفی 1770 م .) وی صحنه های شبانی و روستایی یا اساطیری را با خامه ٔ تزیینی لطف آمیزی تج
بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهر بوشهر. مرکز شهرستان بوشهر است که در انتهای شمال باختری شبه جزیره ٔ بوشهر واقع شده است . محل اولیه ٔ شهر مزبور در 12کیلومتری محل فعلی و
بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهرستان بوشهر یکی از شهرستان های هشتگانه ٔ استان هفتم است که از جنوب و باختر به خلیج فارس و از خاور به شهرستان لار و فیروزآباد و از شمال خ