بزغسمهلغتنامه دهخدابزغسمه . [ ب َ زَ س َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جل وزغ را گویند و آن چیزی سبز باشد مانند ابریشم که در روی آب بهم میرسد و وزغ در آن پنهان می شود. و معنی ترکیبی آن و
بزرگمهرفرهنگ نامها(تلفظ: bozorg mehr) (در اعلام) طبق روایات نام وزیر فرزانهی انوشیروان ؛ ]برخی از خاورشناسان بزرگمهر را شخص بخصوص ندانسته بلکه عنوان و نام مقامی از مقامات کشور د
چغزبارهلغتنامه دهخداچغزباره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سبزی بالای آب ایستاده که جامه ٔ غوک و بزغسمه نیز گویند. (رشیدی ). سبزه بسته ٔ روی آب که نام مشهورش جل وزغ است . (فرهنگ نظام
چغزوارهلغتنامه دهخداچغزواره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بمعنی چغزپاره است که جل وزغ و جامه ٔ غوک و طحلب و بزغسمه باشد. (برهان ). جل وزغ را گویند، و آن چیزی باشد مانند ابریشم سبز ک
کدرةلغتنامه دهخداکدرة. [ ک َ دَ رَ ](ع اِ) گل و لای حوض که به تک نشسته یا جامه ٔ غوک و مانند آن که بر روی آب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لجن . لای یا بزغسمه . || ابر
جامه ٔ غوکلغتنامه دهخداجامه ٔ غوک . [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی باشد سبز شبیه به ابریشم که در روی آب بهم میرسد. (برهان ). گیاهی است سبز که در آب روید و آنرا چغزوار
چغزابهلغتنامه دهخداچغزابه . [ چ َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مرادف چغزواره و «چغزپاره » و«جامه ٔ خواب بک » و «جُل وزغ » و «جامه ٔ غوک » و «بزغمه » که جملگی بمعنی سبزی بالای آب است و غ