برفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زمین خشک.۲. [مقابلِ بحر] بیابان؛ صحرا.۳. (جغرافیا) هریک از قطعات پنجگانۀ عالم (آسیا، اروپا، افریقا، امریکا، و اقیانوسیه)؛ قاره. برّ جدید: قارههای امریکا، اق
کلمBrassicaواژههای مصوب فرهنگستانمهمترین سرده از کلمیان با تقریباً 40 گونه در برّ قدیم که شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم میشود
شاهپسندVerbenaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از شاهپسندیان یک یا چندسالۀ علفی یا نیمهچوبی با حدود 250 گونه که بومی برِّ جدید و برخی نیز بومی برِّ قدیماند؛ برگهای آنها معمولاً متقابل و ساده و در
زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ین، بَر، خُشکی، ارض، قاره، سرزمین، شبهجزیره، دلتا، فلات، استپ، جلگه، دشت، توندرا، ساوانا، زمین حاصلخیز، کشور، مُلک، سرزمین خاک▼ جغرافیا▼، زم
پرستملغتنامه دهخداپرستم . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات که ب-اله-ای فوقانی آنها نسبةً محکم و از خانواده ٔ ردووی ئیده که در برّ قدیم منتشر است .