گلبانگ بر قدم زدنلغتنامه دهخداگلبانگ بر قدم زدن . [ گ ُ ب َ ق َ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جلد و تیز رفتن و قدم را گلبانگ بر راه زدن . (آنندراج ) : بس که در راه تو اشرف بر قدم گلبانگ زدچ
قدم بر سر کار خود نهادنلغتنامه دهخداقدم بر سر کار خود نهادن . [ ق َ دَ ب َ س َ رِ رِ خُدْن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مقصد و مطلب و مراد خود گذشتن باشد. (برهان ). رجوع به مدخل قبل شود.
قدم بر سر چیزی نهادنلغتنامه دهخداقدم بر سر چیزی نهادن . [ ق َ دَ ب َ س َ رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قدم بر سر چیزی زدن . قدم بر سر چیزی کشیدن . کنایه از پامال کردن . (آنندراج ) : سهم تو نهاده
برفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زمین خشک.۲. [مقابلِ بحر] بیابان؛ صحرا.۳. (جغرافیا) هریک از قطعات پنجگانۀ عالم (آسیا، اروپا، افریقا، امریکا، و اقیانوسیه)؛ قاره. برّ جدید: قارههای امریکا، اق
کلمBrassicaواژههای مصوب فرهنگستانمهمترین سرده از کلمیان با تقریباً 40 گونه در برّ قدیم که شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم میشود
شاهپسندVerbenaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از شاهپسندیان یک یا چندسالۀ علفی یا نیمهچوبی با حدود 250 گونه که بومی برِّ جدید و برخی نیز بومی برِّ قدیماند؛ برگهای آنها معمولاً متقابل و ساده و در
زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ین، بَر، خُشکی، ارض، قاره، سرزمین، شبهجزیره، دلتا، فلات، استپ، جلگه، دشت، توندرا، ساوانا، زمین حاصلخیز، کشور، مُلک، سرزمین خاک▼ جغرافیا▼، زم
پرستملغتنامه دهخداپرستم . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات که ب-اله-ای فوقانی آنها نسبةً محکم و از خانواده ٔ ردووی ئیده که در برّ قدیم منتشر است .