پرانلغتنامه دهخداپران . [ پ َرْ را ] (نف ) هر چیز که پرد. در حال پریدن . پرنده : چنان دید گودرز یک شب بخواب که ابری برآمد از ایران پرآب بر آن ابر پرّان خجسته سروش بگودرز گفتا که
حفیفلغتنامه دهخداحفیف . [ ح َ ] (ع اِ) آواز مار که از پوست آن برآید. آواز پوست افعی .بانگ پوست مار. (مهذب الاسماء). آواز جنبش یا رفتن افعی . || آواز بال مرغ در پریدن . (منتهی ال
باختنلغتنامه دهخداباختن . [ ت َ ] (مص ) لازم و متعدی هر دوآمده است . مقابل بردن ، در قمار. گم کردن در قمار. زیان کردن در قمار. باختن چیزی بگرو. مقامره . (منتهی الارب ). تقامر. (م
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و ب
پیشینلغتنامه دهخداپیشین . (ص نسبی ) منسوب به پیش . سابق . قبلی . اقدم . مقدم . سالف . سلف . قدیم . متقدم . گذشته : و چنین گویند که بشریعت توریة اندر و بدان شریعتهای پیشین ، نماز