۱. جدا کردن.
۲. پاره کردن.
۳. جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر.
۴. (مصدر لازم) جدا شدن.
۵. (مصدر لازم) پاره شدن.
۶. [قدیمی] درنوردیدن و پیمودن (راه).
۱. قطع کردن، قطع ≠ پیوند دادن
۲. گسستن، گسیختن ≠ پیوستن
۳. اره کردن، قیچی کردن، برش دادن، چیدن
۴. دریدن، شکافتن،
۵. برش دادن
۶. جدا شدن، قطع رابطه کردن ≠ پیوستن
۷. جدایی انداختن
۸. عبور کردن، گذشتن، طی کردن
۹. تعیین کردن، مقرر کردن
ablation, cleave, chop, clip, cut, intercept, slice, lop, nip, poll, scotch, sever, slash, snip