برگفرهنگ مترادف و متضاد۱. صفحه، فیش، ورق، ورقه ۲. اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا ۳. آذوقه، توشه ۴. آهنگ، عزم، قصد ۵. تمایل، رغبت، میل ۶. التفات، پروا، توجه ۷. نغمه ۸. تاب، توان، طاقت،
شانه ایلغتنامه دهخداشانه ای . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) (برگ مرکب ...) نام برگچه هایی است که در دو طرف دُم برگ اصلی و در امتداد و موازات آن قرارگیرند. چون : برگ گل سرخ و اقاقیا و گرد
پیچی هالغتنامه دهخداپیچی ها. (اِ مرکب ) نام دسته ای از پروانه واران که از پراکنده ترین تیره های گیاهان گلدارست . برگهای پیچیها همه مرکب و در انتهای آنها یکی از برگچه هامبدل به پیچی
شش شاخلغتنامه دهخداشش شاخ . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) گونه ای گیاه خاردار از تیره ٔ چتریان که دارای برگهای نسبتاً بزرگ با بریدگیهای عمیق است . لبه ٔ برگها نیز
ننه حوالغتنامه دهخداننه حوا. [ ن َ ن َ / ن ِ ح َوْ وا ] (اِخ ) در تداول ، حوا. مادر آدمیان . مقابل باباآدم . رجوع به حوا شود. || (اِ مرکب ) در گیاه شناسی ، نام گیاهی است از تیره ٔ
مصطکیلغتنامه دهخدامصطکی . [ م َ طَ ] (معرب ، اِ) (از یونانی ماستیخه ) صمغ زردرنگ که از درخت ضرو تراود. (یادداشت مؤلف ). یک نوع سم سقزی خوشبو و شبیه به کندر که آن را اراء و پلاجو