بزرگ زادگیلغتنامه دهخدابزرگ زادگی . [ ب ُ زُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بزرگ زاده . فرزند مردی بزرگ بودن . نژاده بودن . نسب از بزرگان داشتن . نجابت . اصالت . (ناظم الاطباء)
برگزداییdefoliation 2واژههای مصوب فرهنگستانقطع برگ و اندامهای هوایی گیاه با دست یا با استفاده از مواد شیمیایی
تجزیهلغتنامه دهخداتجزیه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن و تقسیم کردن چیزی را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جزء جزء کردن چیزی را. (ناظم الاطباء). جزء جزء و پاره پاره کردن .(فره
عطرلغتنامه دهخداعطر. [ ع ِ ] (ع اِ) بوی خوش . (منتهی الارب ) (دهار). خوشبو و بوی خوش . (غیاث اللغات ). ماده ٔ خوشبوی نباتی یا حیوانی و روغنی شکلی است که دراندامهای مختلف غالب گ
زبان گنجشکلغتنامه دهخدازبان گنجشک . [ زَ گ ُ ج ِ ] (اِ مرکب ) درختی را گویند که بارش بزبان گنجشک ماند وبعضی بار آن درخت را گفته اند و به عربی لسان العصافیر و السنة العصافیر خوانند و ح
مصرلغتنامه دهخدامصر. [ م ِ ](اِخ ) ناحیتی است مشرق وی بعضی حدود شام است و بعضی بیابان مصر، و جنوب وی حدود نوبه است و مغرب وی بعضی از حدود مغرب است و بعضی بیابان است که آن را ال
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندان