برگشتهلغتنامه دهخدابرگشته . [ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) برگردیده . مراجعت نموده . (ناظم الاطباء). بازگشته : منم منم بلبل سرگشته از کوه و کمر برگشته . ؟التفات ؛ برگشته نگریس
برگشتهلغتنامه دهخدابرگشته . [ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) برگردیده . مراجعت نموده . (ناظم الاطباء). بازگشته : منم منم بلبل سرگشته از کوه و کمر برگشته . ؟التفات ؛ برگشته نگریس
نگون طالعلغتنامه دهخدانگون طالع. [ ن ِ ل ِ ] (ص مرکب ) بی طالع. بی نصیب . بدبخت . (ناظم الاطباء). نگون اختر. نگون بخت . وارون بخت : گِل آلوده ای راه مسجد گرفت ز بخت نگون طالع اندر شگ
شمسةلغتنامه دهخداشمسة. [ ش َ س َ ] (از ع ، اِ) شمسه . آفتاب . (ناظم الاطباء) : یاد باد آن شب کآن شمسه ٔ خوبان طرازبه طرب داشت مرا تا به گه بانگ نماز. فرخی .شمسه ٔ گوهر و شمع دل
منقلبلغتنامه دهخدامنقلب . [ م ُ ق َ ل ِ ] (ع ص ) برگردنده . (غیاث ) (آنندراج ). برگشته و برگردانیده شده و رجعت کرده و منصرف شده . ج ، منقلبون . (ناظم الاطباء) : قالوا انا الی ربن
بد آمدنلغتنامه دهخدابد آمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بد آمدن کسی را از کسی یا از چیزی ، نفرت و کراهت داشتن از او. مقابل خوش آمدن . (از یادداشت مؤلف ) : از این جور چیزها بدم می