برگردیدهلغتنامه دهخدابرگردیده . [ ب َ گ َ دی دَ / دَ ] (ن مف مرکب ) بازپس آمده . مراجعت کرده . (فرهنگ فارسی معین ). مُلتاح . (از منتهی الارب ). || انتقال یافته (به حالی ). (فرهنگ فا
برگردندهلغتنامه دهخدابرگردنده . [ ب َ گ َ دَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بازپس آینده . مراجعت کننده . (فرهنگ فارسی معین ). عَکوم . کرّار. ماصِع. مأنل . مِکَرّ: عَنود؛ برگردنده از راه . قَ
برگردیدگیلغتنامه دهخدابرگردیدگی . [ ب َ گ َ دی دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حرکت . رحلت . کوچ . (ناظم الاطباء). نُقلة. (ازمنتهی الارب ). || واژگونی و تغییر. (ناظم الاطباء): سَفعة؛ برگردیدگ
برگردیدنلغتنامه دهخدابرگردیدن . [ ب َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بازپس آمدن . واپس آمدن . مراجعت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). برگشتن . (ناظم الاطباء). بازآمدن . بازگشتن . رجعت کردن . عدو
اعتکاسلغتنامه دهخدااعتکاس . [ اِ ت ِ ](ع مص ) برگردیده شدن و بجای یکدیگر شدن اجزای چیزی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دگرگون شدن چیزی . (از اقرب الموارد). تَعاکُس . ا
انعداللغتنامه دهخداانعدال . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) برگردیده شدن از چیزی . (ناظم الاطباء). برگردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بگشتن . (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ). ب
انعکاسلغتنامه دهخداانعکاس . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) برگردیده شدن و عکس پذیرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).انقلاب . (از اقرب الموارد). باژگونه شدن و نمودار شدن شکل چیزی در هر جسم ش