برگاشتنلغتنامه دهخدابرگاشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردانیدن . (از برهان ). برگرداندن . (آنندراج ). رجعت دادن : سپاه از لب آب برگاشتندبفرمود تا رود نگذاشتند. فردوسی .جهاندار ناچ
برگاشتنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. برگردانیدن: ◻︎ عنان را بپیچید و برگاشت روی / برآمد ز لشکر یکی هایهوی (فردوسی: ۱/۱۴۳)، ◻︎ همی این سخن قارن اندیشه کرد / که برگاشت سلم روی از نبرد (فردوسی: ۱/
پشت برگاشتنلغتنامه دهخداپشت برگاشتن . [ پ ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) روی گردانیدن . پشت کردن . || گریختن . فرار. بهزیمت رفتن : بزرگان چنین پشت برگاشتندبشب دشت پیکار بگذاشتند. فردوسی .در آن
برداشتنگویش اصفهانی تکیه ای: ârgiri طاری: ârgat(mun) طامه ای: ârgitan طرقی: ârgeratmun کشه ای: ârgatmun نطنزی: ârgitan
برگشتنگویش اصفهانی تکیه ای: vegeli طاری: vâgelây(mun) طامه ای: vegelâɂan طرقی: vâgerdâymun کشه ای: vâgerdâymun نطنزی: vâgelâɂan
برداشتنلغتنامه دهخدابرداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) رفع. (ترجمان القرآن ). رفع کردن . بلند کردن . (آنندراج ). نبر. (منتهی الارب ). بالا گرفتن . بر بردن . بالا بردن : الشغر؛ پای بر
پشت برگاشتنلغتنامه دهخداپشت برگاشتن . [ پ ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) روی گردانیدن . پشت کردن . || گریختن . فرار. بهزیمت رفتن : بزرگان چنین پشت برگاشتندبشب دشت پیکار بگذاشتند. فردوسی .در آن
لگام پیچیدنلغتنامه دهخدالگام پیچیدن . [ ل ُ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) روی برگاشتن . روی برگردانیدن . سر از اطاعت پیچیدن : ولیکن ترا گر چنین است کام ز کام تو هرگز نپیچم لگام .فردوسی .
برکاشتنلغتنامه دهخدابرکاشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برگرداندن . پشت کردن . اما در این معنی صحیح کلمه برگاشتن است . رجوع به برگاشتن شود.
برگاشتهلغتنامه دهخدابرگاشته . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) برگردانیده . برگردانده : یکی سله از خنجر انباشته یکایک سر تیغ برگاشته . فردوسی .و رجوع به برگاشتن شود.
برنگاشتنلغتنامه دهخدابرنگاشتن . [ ب َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) برنگرداندن . روی برنتافتن . مقابل برگاشتن : یکی پشت بر دیگری برنگاشت بنگذاشت آن پایگه را که داشت . فردوسی .رجوع به بر