برچیدهلغتنامه دهخدابرچیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نمیص . (منتهی الارب ). گرد آورده و جمع شده . فراهم شده . || واچیده . || منحل شده و تعطیل شده . رجوع به برچیدن و چیدن در تم
هوای برچیدهbleed airواژههای مصوب فرهنگستانهوایی که در موتور توربین گازی از یک یا چند ردیف فشردهساز گرفته میشود و از آن برای یخزدایی و فشردهسازی هوای اتاقک خلبان و گرمایش یا سرمایش استفاده میکنند
برچیدنلغتنامه دهخدابرچیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برچدن . چیدن . رجوع به چیدن و برچدن شود. || انتخاب کردن . برگزیدن . منتخب کردن . (ناظم الاطباء) : برچید او را از میان امتی که شرا
هوای تنظیمtrim airواژههای مصوب فرهنگستانهوای داغ برچیده که به جریانسوی سامانة واپایش محیطی اضافه میشود تا دمای هوای کابین مطلوب شود