بروقانلغتنامه دهخدابروقان . [ ب ُ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی بلخ و منسوب بدان بروقانی شود. (از مراصد) (از الانساب سمعانی ).
بورقانلغتنامه دهخدابورقان . (اِخ ) دهی از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین است که در شهرستان اراک واقع است . دارای 685 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). پوران دختر کسری آ
بوقانلغتنامه دهخدابوقان . (اِ) نوعی از سرخ رنگ میباشد. (آنندراج ). || حشرات سرخی که در هوا مدت فصل باران پیدا میگردند. (ناظم الاطباء).
بیوقانلغتنامه دهخدابیوقان .[ ب ِ ] (اِخ ) از قرای سرخس است . (از معجم البلدان ).رجوع به مراصدالاطلاع و مرآت البلدان ج 1 ص 327 شود.
بیوقانیلغتنامه دهخدابیوقانی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بیوقان و عده ای بدان منسوبند ازجمله ابونصر احمدبن ابی علی عبدالکریم بیوقانی سرخسی متوفی 466 هَ . ق . (از معجم البلدان ). و
بورقانلغتنامه دهخدابورقان . (اِخ ) دهی از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین است که در شهرستان اراک واقع است . دارای 685 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). پوران دختر کسری آ
بوقانلغتنامه دهخدابوقان . (اِ) نوعی از سرخ رنگ میباشد. (آنندراج ). || حشرات سرخی که در هوا مدت فصل باران پیدا میگردند. (ناظم الاطباء).
بیوقانلغتنامه دهخدابیوقان .[ ب ِ ] (اِخ ) از قرای سرخس است . (از معجم البلدان ).رجوع به مراصدالاطلاع و مرآت البلدان ج 1 ص 327 شود.
بیوقانیلغتنامه دهخدابیوقانی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بیوقان و عده ای بدان منسوبند ازجمله ابونصر احمدبن ابی علی عبدالکریم بیوقانی سرخسی متوفی 466 هَ . ق . (از معجم البلدان ). و