بروسللغتنامه دهخدابروسل . [ بْرو / ب ُ س ِ ] (اِخ ) تلفظی از کلمه ٔ بروکسل در لهجه ٔ فلامانی . بروکسل ، پایتخت بلژیک . رجوع به بروکسل شود.
بروسلوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیرداری که بهوسیلۀ یکی از گونههای بروسلا ایجاد میشود و از علائم آن حملههای مکرر تب، ضعف، کمخونی، و افسردگی روحی است؛ تب مالت.
بوسلیکلغتنامه دهخدابوسلیک . [ س ُ ل َ ] (اِ مرکب ) نام مقامی از جمله ٔ دوازده مقام موسیقی . (برهان ) (از غیاث )(انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). رجوع به آهنگ شود.