بروانلغتنامه دهخدابروان . [ ب َرْ ] (اِخ ) شهریست [ به حدود خراسان ] بانعمت و جای بازرگانان و درِ هندوستان است . (حدود العالم ). و رجوع به پروان شود.
بروانلغتنامه دهخدابروان . [ ب َرْ ] (اِ) در ناظم الاطباءکلمه به معانی ذیل بکار رفته است : دستمال و رومال وهوله و هرچه در روی شانه افکنند و قبای بلند و کلاه دراز. اما در مآخذ دیگر
بروانانلغتنامه دهخدابروانان . [ ب َرْ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های میانه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: ورزقا
بروانیالغتنامه دهخدابروانیا. [ ب َرْ ] (یونانی ، اِ) به لغت یونانی رستنیی باشد که مانند عشقه بر درختها پیچد و میوه ٔ آن شبیه به انگور است ، بجهت دباغت کردن چرم بکار آید و آنرا به ع
حرکات بروانیلغتنامه دهخداحرکات بروانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت بروانی شود.
حرکت بروانیلغتنامه دهخداحرکت بروانی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ب ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ذرات میسل که بسرعت انجام میگیردو در زیر میکروسکوپ معمولی دیده نمیشود. رجوع به گیاه شناسی تش
بروانانلغتنامه دهخدابروانان . [ ب َرْ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های میانه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: ورزقا
بروانیالغتنامه دهخدابروانیا. [ ب َرْ ] (یونانی ، اِ) به لغت یونانی رستنیی باشد که مانند عشقه بر درختها پیچد و میوه ٔ آن شبیه به انگور است ، بجهت دباغت کردن چرم بکار آید و آنرا به ع
حرکات بروانیلغتنامه دهخداحرکات بروانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت بروانی شود.
حرکت بروانیلغتنامه دهخداحرکت بروانی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ب ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ذرات میسل که بسرعت انجام میگیردو در زیر میکروسکوپ معمولی دیده نمیشود. رجوع به گیاه شناسی تش
ینگجه بروانانلغتنامه دهخداینگجه بروانان . [ ی ِ گ ِ ج َ ب َرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 13هزارگزی شمال باختری ترکمان ، با 815 تن سکنه . آب آن