برهان اِنّیargument a posterioriواژههای مصوب فرهنگستاننوعی استدلال از معلول به علت که در آن حد وسط، علتِ علم به هستی شیء است
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و ب
انیلغتنامه دهخداانی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ و منطق ) برهان انی در برابر برهان لمی . و آن پی بردن از معلول است به علت . بواسطه ٔ دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر مو
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و ب
ابیشهلغتنامه دهخداابیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ](ص ) جاسوس . (فرهنگ اسدی ). این کلمه را صاحب برهان انیشه و ایشه نیز ضبط کرده به همین معنی : در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگاردزدیده تا مگ
منهجلغتنامه دهخدامنهج . [ م َ / م ِ هََ ] (ع اِ) راه پیدا و گشاده . مِنهاج . (منتهی الارب ). راه راست و گشاده . (غیاث ) (آنندراج ). راه روشن . (دهار). راه فراخ . (مهذب الأسماء)
انلغتنامه دهخداان . [ اِن ْ ن َ / اَن ْ ن َ ] (ع حرف ) یعنی بدرستی و راستی و هر دو برای تأکید خبر استعمال میشوند و اسم را نصب میدهند وخبر را رفع، مانند «ان زیداً قائم » و «بل