برنوسلغتنامه دهخدابرنوس . [ ب َ / ب ُ ] (اِ) لشکر و لشکری . (برهان ) (از آنندراج ). قشون و لشکر سپاه . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام یکی از سپه داران است . (برهان ). برنوش . و رج
برنوسواژهنامه آزاد[بَ / بُ] لشکر و لشکری؛ قشون و لشکر سپاه. || (اِسم خاص) نام یکی از سپه داران است؛ برنوش. (رک دهخدا)
بردوسانیدنلغتنامه دهخدابردوسانیدن . [ ب َ دَ / دُو دَ ] (مص مرکب ) رجوع به دوسانیدن شود. (یادداشت مؤلف ).
برناسیلغتنامه دهخدابرناسی . [ ب َ ] (حامص ) غافلی و نادانی . (از برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). پرناسی . فرناسی . و رجوع به برناس و پرناسی شود.
برنوشلغتنامه دهخدابرنوش . [ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از سپه داران است . (برهان ). برنوس . و رجوع به برنوس شود.
برونوشلغتنامه دهخدابرونوش . [ ب َ ](اِ) برونوس . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به برنوس شود. || (اِخ ) برونوس . رجوع به برونوس شود.