برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
برمیخیزدگویش اصفهانی تکیه ای: âraheste طاری: âraɂosa طامه ای: beland-e bu طرقی: orahosa کشه ای: ârahosa نطنزی: âretossa
برمیداردگویش اصفهانی تکیه ای: âragire طاری: âragera طامه ای: âregire طرقی: âragera کشه ای: âragera نطنزی: âregira
برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
میوۀ ناشکوفاindehiscent fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود
ناشکوفاindehiscentواژههای مصوب فرهنگستانویژگی میوه یا اندامی بارده که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود * مصوب فرهنگستان اول