سمرةدیکشنری عربی به فارسیدباغي کردن , برنگ قهوه اي وسبزه دراوردن , باحمام افتاب پوست بدن راقهوه اي کردن , برنزه , مازوي دباغي , پوست مازو , مازويي , قهوه اي مايل به زرد
tanدیکشنری انگلیسی به فارسیقهوهای مایل به زرد، مازوی دباغی، پوست مازو، دباغی کردن، برنگ قهوهای و سبزه در آوردن، برنزه، مازویی
تیز کردنلغتنامه دهخداتیز کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنده کردن و حاد کردن . (ناظم الاطباء). تند و بران کردن لبه یا نوک چیزی مانند شمشیر و نیزه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). دم کارد
داغلغتنامه دهخداداغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار
بهداشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشت، حفظالصحه سلامت، صحت اقدامات بهداشتی، طب پیشگیری، واکسناسیون، پاستوریزه کردن، پاستوریزاسیون، استرلیزاسیون، سترون کردن آفتاب گرفتن، برنزه