برنامهدیکشنری فارسی به انگلیسیbill, docket, plan, presentation, program, programme, project, proposition, schedule, scheme, setup, timetable
مانیفستواژهنامه آزادسندی است که یک حزب سیاسی منتشر میکند در این سند برنامه ها و هدفهایی را که پس از در دست گرفتن قدرت باید دنبال کند مشخص میکند (قانون) بیانیه مانیفیست ،مانیفست ،با
حزب انقلابیلغتنامه دهخداحزب انقلابی . [ ح ِ ب ِ اِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ) گروهی از یک طبقه ٔ اقتصادی در یک جامعه که اجرای برنامه ٔ کار خود را بر قیام مسلحانه نهاده باشند. رجوع به انقلابی
فاشیسملغتنامه دهخدافاشیسم . (فرانسوی ، اِ) هر برنامه ای که بمنظور برپاکردن تمرکز حکومت ملی مطلقه ، با سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی ،
افریقای جنوبیلغتنامه دهخداافریقای جنوبی . [ اِ / اَ ی ِ ج َ / ج ُ ] (اِخ )اتحادیه ...، کشوریست از کشورهای ملل مشترک المنافع بریتانیا که 14167000 تن جمعیت دارد و پایتخت آن پرتوریاست . و ق
جفرسونلغتنامه دهخداجفرسون . [ ج ِ ف ِ سُن ْ ] (اِخ ) توماس ... (1743- 1826 م .) سومین رئیس جمهور ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی که در «گوچ لند» دهی از ناحیه ٔ «ورجینیا» متولد گردید.