برنلغتنامه دهخدابرن . [ ب َ ] (اِ) هر مکانی که بالای آن چیزی گسترده شده باشد. || ظرف پهن . || جام سفالی و یا فلزی و دسته ای از ترکب به یکدیگر پیچیده . || ماله ٔ زراعت . || محجر
برنلغتنامه دهخدابرن . [ ب َ رَ ] (اِخ ) نام قصبه ایست در هندوستان . (برهان ) (آنندراج ):بس نمانده ست که فرمان دهد آن شاه که هست پادشاه از بر قنوج و برن تا اهواز.فرخی .
برنلغتنامه دهخدابرن . [ ب ِ ] (اِخ ) کرسی کانتون (ایالت ) برن ، که از سال 1848م . پایتخت کشور سویس گردید. این شهر در ساحل رود آر قرار دارد و دارای 161هزار تن سکنه است . صنایع آ
برن آبادلغتنامه دهخدابرن آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنه ٔ آن 891 تن . آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات ، چغندر، پنبه و لبنیات است
برنجگویش اصفهانی تکیه ای: berenǰ طاری: berenǰ طامه ای: beranǰ طرقی: berenǰ کشه ای: berenǰ نطنزی: berenǰ
برن آبادلغتنامه دهخدابرن آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنه ٔ آن 891 تن . آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات ، چغندر، پنبه و لبنیات است
برنطینواژهنامه آزادبرن در فرهنگ محلی هرمزگان به معنی رفتن است و طین نیز به نیک کردن جای گل آورده شده است، بنابراین برنطین یعنی جای خوش آب و هوا