برمرلغتنامه دهخدابرمر. [ ب َ م َ ] (اِ) انتظار. (برهان ) (آنندراج ) : جان اعدا برد به کلک چنانک نبود پیش مرگ برمر تیغ. مختاری . || امیدوار شدن . (برهان ) (آنندراج ) : هنوز هست ف
برمرادلغتنامه دهخدابرمراد. [ ب َ م ُ ] (ق مرکب ) (از: بر + مراد) بحسب مراد و مقصود. (آنندراج ). موافق میل و خواهش .(ناظم الاطباء) : مدتی دراز بماندند تا کارراست شد و برمراد بازگشت
برمرادلغتنامه دهخدابرمراد. [ ب َ م ُ ] (ق مرکب ) (از: بر + مراد) بحسب مراد و مقصود. (آنندراج ). موافق میل و خواهش .(ناظم الاطباء) : مدتی دراز بماندند تا کارراست شد و برمراد بازگشت
بدمولغتنامه دهخدابدمو. [ ب َ ] (اِ) برمر. (برهان ). برمو. برموز. (برهان ). انتظار و نگرانی . (ناظم الاطباء). رجوع به برمو شود.
حامدافندیلغتنامه دهخداحامدافندی . [ م ِ اَ ف َ ] (اِخ ) او راست : حاشیه ای برمرآت الاصول که بسال 1087 هَ . ق . تألیف و بسال 1280هَ . ق . به چاپ رسیده است . (معجم المطبوعات ص 738).
رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ک َ ] (ع مص ) برنشستن برمرکب . (از ناظم الاطباء). برنشستن . (دهار). || گناه ورزیدن . (از ناظم الاطباء). || کلان زانو گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب