26 فرهنگ

808 مدخل


ترجمه مقاله

برعکس

bar'aks

به‌عکس؛ برخلاف: فکر نکن آدم خوبی است، برعکس خیلی هم شیاد است.

واژگونه، وارونه، واژگون

۱. باژگونه، وارو، وارونه، واژگونه
۲. برخلاف، برضد
۳. بالعکس
۴. بهرغم
۵. خلاف

counter, contrarily, contrariwise, converse, conversely, rather, reverse, vice versa