برسازۀ کام شکافدارcleft palate prosthesisواژههای مصوب فرهنگستانبرسازهای برای ترمیم یک نارسایی مادرزاد یا اکتسابی در کام
برسازۀ جراحیsurgical prosthesisواژههای مصوب فرهنگستانبرسازهای که برای بهبود فرایند جراحی در حین عمل در محل نصب میشود
برسازۀ گسترشی متحرکremovable expansion prosthesisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برسازۀ گسترشی که میتوان آن را در طول مدت درمان از محل نصب جدا و سپس دوباره نصب کرد
برسازۀ پیرادندانیperiodontal prosthesisواژههای مصوب فرهنگستانبرسازهای که از آن در درمان بیمارهای بافت پیرادندانی استفاده میشود
برسازۀ مرکبhybrid prosthesis 1, high-water prosthesisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برسازۀ دندانی که از ترکیب یک شبکۀ فلزی و یک دندانوارۀ کامل ساخته میشود
برسازۀ پساجراحیpostsurgical prosthesisواژههای مصوب فرهنگستانبرسازهای که پس از عمل جراحی جانشین بخش برداشتهشده میشود
برسازۀ مرکبhybrid prosthesis 1, high-water prosthesisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برسازۀ دندانی که از ترکیب یک شبکۀ فلزی و یک دندانوارۀ کامل ساخته میشود
فسردهلغتنامه دهخدافسرده . [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ/ دِ ] (ن مف ) منجمدگردیده و بسته شده . (برهان ). اسم مفعول از فسردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : هم از گنج صد در خوشاب جست که آب فسرده
مضرابلغتنامه دهخدامضراب . [ م ِ ] (ع ص ) مرد سخت زننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) آلت ِ زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). در
دملغتنامه دهخدادم . [ دَ ] (اِ) نفس . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (لغت محلی شوشتر، خطی ) (دهار) (منتهی الارب ). نفس و هوایی که به واسطه ٔ حرکات آلات تنفس در شش داخل می شود و از
ساختنلغتنامه دهخداساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .سا