برزولغتنامه دهخدابرزو. [ ب ُ ] (اِخ ) در ملحقات شاهنامه فرزند سهراب و نواده ٔ رستم است اما این انتساب براساسی نیست .
برزولغتنامه دهخدابرزو. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار در 68 هزارگزی جنوب باختری سبزوار و 7 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی کاشمر به سبزوار. جلگه و معت
برزولغتنامه دهخدابرزو. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سر راه مالرو عمومی شیروان به میلانلو. کوهستانی و سردسیری است . سکنه 173 تن . آب آن از رو
برزولغتنامه دهخدابرزو. [ ب ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ عهد ساسانی در دوازده هزارگزی راهجرد اراک . (دایرة المعارف فارسی ).
بَرَزُواْفرهنگ واژگان قرآنبیرون رفتند - بیرون شدند - ظاهر شدند - آشکار شدند - براي مبارزه از لشکر خودي جداشدند و رودرروي دشمن قرار گرفتند(کلمه برزوا فعل ماضي ازمصدر بروز، به معناي ظهور و
برزویلغتنامه دهخدابرزوی . [ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به برزویه شود : برآمد ز قنوچ برزوی شادبسی دانشی برگرفته بیاد.فردوسی (ملحقات شاهنامه ).
برزوکلغتنامه دهخدابرزوک . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش قمصر شهرستان کاشان است . سکنه ٔ آن در حدود 8300 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
بَرَزُواْفرهنگ واژگان قرآنبیرون رفتند - بیرون شدند - ظاهر شدند - آشکار شدند - براي مبارزه از لشکر خودي جداشدند و رودرروي دشمن قرار گرفتند(کلمه برزوا فعل ماضي ازمصدر بروز، به معناي ظهور و
برزویلغتنامه دهخدابرزوی . [ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به برزویه شود : برآمد ز قنوچ برزوی شادبسی دانشی برگرفته بیاد.فردوسی (ملحقات شاهنامه ).
برزوکلغتنامه دهخدابرزوک . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش قمصر شهرستان کاشان است . سکنه ٔ آن در حدود 8300 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
برزوکلغتنامه دهخدابرزوک .[ ب َ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان برزوک بخش قمصر کاشان دارای 2600 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).