ابوالهیثملغتنامه دهخداابوالهیثم . [ اَ بُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) خالدبن یزید کاتب خراسانی . اصل او از خراسان و منشاء وی بغداد است . او در اول کاتب جیش بود سپس محمدبن عبدالملک زیات وزیرع
حزملغتنامه دهخداحزم . [ ح َ ] (اِخ ) حدیدا. نام موضعی است و مرار شاعر در بیت ذیل نام آن برده : یقول صحابی اذ نظرت صبابةبحزم حدید اما بطرفک تسمح .(معجم البلدان ).
سر بردنلغتنامه دهخداسر بردن . [ س َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بسر بردن . (آنندراج ). طی کردن . گذراندن . انجام دادن : بسر برده یک ماه سام دلیرابا زال و با رستم شیرگیر. فردوسی .همه شب به
پیشاجنهواژهنامه آزادهنگام بردشت میوه بخصوص (گردو) تعدای گم می شوند که بعداً نوجوانان با کنکاش و جستجو آنها را پیدا می کنند. (عده ای بر این با ورند که مخفف پیش آ جوینده) یا (ترکیب د