بردملغتنامه دهخدابردم . [ ب َ دَ ] (ق مرکب ) این لحظه و این ساعت و الان . (ناظم الاطباء). دردم . درساعت . فوراً.
بردملغتنامه دهخدابردم . [ ب َ دَ ] (اِخ ) هروم . نام اول شهر بردع بوده است پیش از زمان اسکندر و اسکندر آنرا بردع نام نهاد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به بردعة شود.