برخطرلغتنامه دهخدابرخطر. [ ب َ خ َ طَ ] (ص مرکب ) باخطر. خطرمند : همگان برخطرند آنکه مقیمند وگرره نیابند سوی باخطران بیخطرند.ناصرخسرو.
ایستگاه برخطonline-stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که در آن واحدهای حملونقل درونشهری یا ریلی در خط عبور اصلی توقف میکنند
آموزش برخطonline trainingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آموزش ازطریق یکی از رسانههای شبکهای که در آن یادگیرندگان بهصورت برخط به محتوای آموزشی دسترسی دارند
پایگاهدادة برخطonline databaseواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهدادهای در یک رایانه که آن را یک شبکه، معمولاً شبکهای اینترنتی، میزبانی میکند
برخطرلغتنامه دهخدابرخطر. [ ب َ خ َ طَ ] (ص مرکب ) باخطر. خطرمند : همگان برخطرند آنکه مقیمند وگرره نیابند سوی باخطران بیخطرند.ناصرخسرو.
آموزش برخطonline trainingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آموزش ازطریق یکی از رسانههای شبکهای که در آن یادگیرندگان بهصورت برخط به محتوای آموزشی دسترسی دارند
دولتبهدولتgovernment-to-government, G2Gواژههای مصوب فرهنگستانتعامل برخط و غیرتجاری بین سازمانها و مقامات دولتی
دولتبهشرکتgovernment-to-business, G2Bواژههای مصوب فرهنگستانتعامل برخط و غیرتجاری میان دولت و بخش خصوصی
دولتبهشهروندgovernment-to-citizen, G2Cواژههای مصوب فرهنگستانتعامل برخط و غیرتجاری بین دولت و شهروندان