برحةلغتنامه دهخدابرحة. [ ب َ ح َ ] (ع ص ) بارز. (منتهی الارب )؛ خرج لهم صرحة برحة؛ ای بارز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
برهةلغتنامه دهخدابرهة. [ ب ُ /ب َ هََ ] (ع اِ) روزگار و زمان دراز. (منتهی الارب ).پاره ای از روزگار. (دهار) (مهذب الاسماء). قطعه ای اززمان دراز. (از اقرب الموارد). ج ، بُرَه . (
برحلغتنامه دهخدابرح . [ ب ُ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بُرحَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتران ماده ٔ نجیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به برحة شود.
صرحةلغتنامه دهخداصرحة. [ ص َ ح َ ] (ع اِ) میان سرای . (مهذب الاسماء). عرصه ٔ سرا. گشادگی میان سرای .(منتهی الارب ). || (ص ) بارز و آشکارا: خرج لهم صرحة برحة؛ برآمد بر ایشان ظاهر
شنبدیواژهنامه آزادشنبدی، یکی از محلات بسیار قدیمی بندر بوشهر. خاندان آل عصفور پس از مهاجرت از کشور بحرین در این محله ساکن شدند و نام محلۀ شنبدی از نام جد سیزدهم خاندان آل عصفور ی