برطانیهلغتنامه دهخدابرطانیه . [ بْرِ / ب ِ رِ ی َ ] (اِخ ) برتانیه . بریطانیا. (نخبةالدهر دمشقی ). رجوع به بریطانیا شود.- بحر برطانیه ؛ بحر انگلطره . بحر مانش . دریای مانش . (یادد
برانیهلغتنامه دهخدابرانیه . [ ] (اِ) اعمال برانیه ظاهراً اعمال مقدماتی صنعت کیمیا و یا بمعنی کیمیای بمعنی اعم [ شیمی ] است . (یادداشت مؤلف ). ج ، برانیات : دبیس ممن یتعاطی الصناع
برانیةلغتنامه دهخدابرانیة. [ ] (ع ص ) از برانی بمعنی خارج .- مدینة البرانیة ؛ مقابل مدینة الداخله . ظاهر البلد.|| بیگانه . در الجزایر «برانی ها» اقوام عرب و قبایلی هستند که به شهر
برتانی کبیرلغتنامه دهخدابرتانی کبیر. [ ب ِ رِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) بریتانیای کبیر. رجوع به بریتانیا شود.
برتانیلغتنامه دهخدابرتانی . [ ب ِ رِ ] (اِخ ) نام شبه جزیره ای است در مغرب فرانسه . (ناظم الاطباء). شبه جزیره ایست بین دریای مانش در شمال و خلیج بیسکی در جنوب و حالیه به پنج ولایت
پوآتولغتنامه دهخداپوآتو. (اِخ ) خطه ای در تقسیمات قدیمه که از طرف شمال به ناحیه ٔ برتانیه ، آنژو و تورنه و از سوی مغرب به اقیانوس اطلس و از جانب جنوب به خطه ٔ آنکوموا، سنتونژه ،
گالیالغتنامه دهخداگالیا. (اِخ ) گل . یونانیان و رومیان قدیم این کلمه را به فرانسه اطلاق مینمودند، ولی مصداق گالیا، از فرانسه ٔ امروزی بزرگتر بود چنانکه کشور بلژیک و اراضی واقع در
برانیهلغتنامه دهخدابرانیه . [ ] (اِ) اعمال برانیه ظاهراً اعمال مقدماتی صنعت کیمیا و یا بمعنی کیمیای بمعنی اعم [ شیمی ] است . (یادداشت مؤلف ). ج ، برانیات : دبیس ممن یتعاطی الصناع
برانیةلغتنامه دهخدابرانیة. [ ] (ع ص ) از برانی بمعنی خارج .- مدینة البرانیة ؛ مقابل مدینة الداخله . ظاهر البلد.|| بیگانه . در الجزایر «برانی ها» اقوام عرب و قبایلی هستند که به شهر