لغتنامه دهخدا
برتمیدن . [ ب َ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پرتمیدن . تمیدن . تبخاله پیدا شدن بر لب . (آنندراج ). ترکیدن لب . تبخال داشتن لب بعد از تب . (ناظم الاطباء). || درد پیدا گشتن در مثانه از غایت حرارت . (آنندراج ). درد داشتن در شکم بواسطه ٔ گرمای سخت . (ناظم الاطباء). || انباشتن مانند پنبه د