بربالغتنامه دهخدابربا. [ ب َ ] (اِخ ) مسلة. (یادداشت مؤلف ). خانه هایی است در مصر از تخته سنگهای سخت بزرگ کرده و این خانه ها به اشکال مختلف ساخته شده و در آنهاست جایهائی برای ص
برباشکلغتنامه دهخدابرباشک . [ ب َ ش َ ] (اِ) رستنیی است . (آنندراج ). برنجاسب .برنجاسف . بلنجاسف . بلنجاسب . (از فرهنگ جهانگیری ).
بربالیدنلغتنامه دهخدابربالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) بالیدن . نشاءة. شبول ؛ بربالیدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به بالیدن شود.