برانگیزندهلغتنامه دهخدابرانگیزنده . [ ب َ اَ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) باعث . (مهذب الاسماء). بپا دارنده . تحریک کننده . وادار کننده . رجوع به برانگیختن شود.
برانگیزنده احساساتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ساسات، شکوهمند، باهیبت، مؤثر، مافوق تصور، احترام برانگیز، باحالت، گیرا، آتشبار، آتشزا، شورانگیز، اثرگذار
برانگیزندۀ حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یزندۀ حواس، انگیزنده، تأثیرگذار، تاثیرگذارنده گزنده، زننده، تند، تندوتیز، محرّک سخت، شدید، تکاندهنده، رقتانگیز، سوزان، دلخراش محسوس، ملموس جگر
برانگیزاندنلغتنامه دهخدابرانگیزاندن . [ ب َ اَدَ ] (مص مرکب ) واداشتن . برانگیختن . برانگیزانیدن . انگیزاندن . رجوع به برانگیختن و برانگیزانیدن شود.
مسعرلغتنامه دهخدامسعر.[ م ُ ع ِ ] (ع ص ) برانگیزنده ٔ حرب و آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اسعار شود. || تعیین کننده ٔ نرخ و سعر. (از اقرب الموارد).