برانگیختگیلغتنامه دهخدابرانگیختگی . [ ب َ اَ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برانگیخته . تحریض . تحریک . اغراء. (ناظم الاطباء). رجوع به برانگیختن شود.
برانگیختگی جنسیsexual arousalواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت آمادگی جنسی که شامل ابعاد روانی (ازجمله افزایش پاسخ قشر مغز به محرکهای حسی) و جسمانی (افزایش حساسیت آلت و پاسخ به محرکهای عصبی و احساس اوجکامش قریبالو
مرحلۀ برانگیختگیarousal phaseواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از برانگیختگی جنسی در چرخۀ پاسخ جنسی زن و مرد که از چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشد
نشانگان برانگیختگی جنسی پایاpersistent sexual arousal syndrome, PSAS, persistent genital arousal disorder, PGADواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای عمدتاً مربوط به سلامت جنسی زنان که در آن فرد از برانگیختگی مکرر اندام تناسلی، که بهلحاظ کیفی با برانگیختگی ذهنی متفاوت است، شکایت دارد
نوستالژیواژهنامه آزادبرانگیختگی حسرت آلود خاطرات گذشته. (Nostalgia)؛ انگیزش دریغ آلود خاطرات؛ به طور خلاصه، احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته. معنی دیگر نوس
مرحلۀ برانگیختگیarousal phaseواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از برانگیختگی جنسی در چرخۀ پاسخ جنسی زن و مرد که از چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشد
نشانگان برانگیختگی جنسی پایاpersistent sexual arousal syndrome, PSAS, persistent genital arousal disorder, PGADواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای عمدتاً مربوط به سلامت جنسی زنان که در آن فرد از برانگیختگی مکرر اندام تناسلی، که بهلحاظ کیفی با برانگیختگی ذهنی متفاوت است، شکایت دارد