برانهلغتنامه دهخدابرانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوب چهارچوب در آن قسمت که به زمین چسبیده است . قسمت زیرین از چهار قسمت چهارچوب ِ در. در مقابل سرانه . (یادداشت مؤلف ). پاسار (در
برانگویش اصفهانی تکیه ای: berun طاری: berun طامه ای: borun طرقی: berân / berâm کشه ای: berâm نطنزی: barun
براعةدیکشنری عربی به فارسیزبردستي , تردستي , سبکدستي , چابکي , چالا کي , شگرفي , مزيت , برتري , خوبي , تفوق , رجحان , فضيلت
أَثْخَنتُمُوهُمْفرهنگ واژگان قرآنبسيار آنها را کشتيد- برآنها غلبه کرديد - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معناي بسيار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و
ترغویشتهلغتنامه دهخداترغویشته . [ ] (اِخ ) قضایی است در ترکیه که از شمال به «یکی بازار» (ینی بازار = بازار نو)، از مغرب به برانه و ازجنوب غربی به ایپک و از مشرق به مترویجه محدود است
نوبرفرهنگ نامها(تلفظ: no(w)bar) ویژگی میوهای که در آغاز فصل خود به بازار میآید ؛ (به مجاز) تازه و جدید ؛ (در قدیم) تَر و تازه ، شاداب ؛ (در قدیم) تحفه ، نو برانه .