براستیلغتنامه دهخدابراستی . [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + راستی ) حقاً. (یادداشت مؤلف ). الحق . (یادداشت مؤلف ).
راست ناملغتنامه دهخداراست نام . (ص مرکب ) آنکه براستی شهره و نامی شده است .آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست . آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است : زبان ترازو که شد