برائتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت ۲. بیزاری، تنفر، نفرت ۳. خلاصی، رهایی، نجات ۴. دوری، بری ۵. اجازه، منشور ۶. حماله ۷. تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن
برائتلغتنامه دهخدابرائت . [ ب َ ءَ ] (ع اِ مص ) برأت . رجوع به برأت شود.- برائت ذمه ؛ پاکی ذمه از وام و قرض . وارهیدگی ذمه از وام و دین . (ناظم الاطباء).
برائتفرهنگ انتشارات معین(بَ ئَ) [ ع . براءة ] 1 - (مص ل .)پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . 2 - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . 3 - ( اِ.) اجازه . 4 - حواله . 5 - (اِمص .) رهایی
براعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزرگواری ۲. برتری، تفوق ۳. فضیلت، کمال ۴. بلاغت، فصاحت، شیوایی ۵. برهمگان تفوق یافتن، بهکمال رسیدن، فضیلت یافتن، کمال یافتن ۶. غالب آمدن
براعتلغتنامه دهخدابراعت . [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بُروع . (منتهی الارب ). تمام شدن در فضل و درگذشتن از اصحاب در دانش و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فضیلت و کامل شدن د
براعتفرهنگ انتشارات معین(بَ عَ) [ ع . براعة ] (مص ل .) = برائت : 1 - برتری و کمال از حیث زیبایی و دانش . 2 - پاک شدن از عیب و تهمت . 3 - خلاص شدن از وام و دین .
براعتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شیوایی و فصاحت در کلام.۲. برتری یافتن در علم و فضل یا کمال و جمال. براعت استهلال: (ادبی) در بدیع، آوردن کلمات و عباراتی در دیباچۀ کتاب یا مطلع قصیده که دلالت
برائت استهلالواژهنامه آزادگشتن به دنبال ماه در شب آخر ماه، یا اولین گریه ای نوزاد می کند، در شعر آن باشد که شاعر از تکنیکی استفاده کند تا اگر خواننده باهوش باشد، بفهمد آخر شعر چگونه است.