برآوردگر کارای مجانبیasymptotic efficient estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که وقتی تعداد نمونه به بینهایت بگراید، به برآوردگری کارا تبدیل شود
برآوردگرestimatorواژههای مصوب فرهنگستانتابعی از مشاهدات آماری که بهعنوان تقریبزنندۀ پارامتر یک توزیع به کار میرود
برآوردگر اریبbiased estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نیست
برآوردگر انقباضیshrinkage estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگر حاصل از اصلاح یک برآوردگر معمول برای بهینهسازی یک ملاک مفروض متـ . اثر استاین Stein effect
کارایی مجانبیasymptotic efficiencyواژههای مصوب فرهنگستانحد کارایی برآوردگر، وقتی که اندازۀ نمونه به بینهایت بگراید
کارایی نسبی مجانبیasymptotic relative efficiencyواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری مجانبی برای سنجش کارایی نسبی یک شیوۀ عمل آماری، مانند برآوردگر یا ملاک آزمون فرض وقتی تعداد نمونه به بینهایت بگراید
برآوردگر کارای مجانبیasymptotic efficient estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که وقتی تعداد نمونه به بینهایت بگراید، به برآوردگری کارا تبدیل شود
دستبردلغتنامه دهخدادستبرد. [ دَ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست بردن . بازی و گرو بردن از حریف . (برهان ). بازی بردن . (آنندراج ). بردن بازی . (از انجمن آرا). گرو برای حریف
نمونهگیری مدلیارmodel-assissted samplingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمونهگیری طرحمبنا که در آن برای بهبود کارایی برآوردگرها از یک مدل کمکی استفاده میشود