برآوردگر پذیرفتنیadmissible estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که نتوان برآوردگری بهتر از آن، به معنای داشتن مخاطرۀ کمتری به ازای همۀ مقادیر پارامتر، پیدا کرد
برآوردگرestimatorواژههای مصوب فرهنگستانتابعی از مشاهدات آماری که بهعنوان تقریبزنندۀ پارامتر یک توزیع به کار میرود
برآوردگر اریبbiased estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نیست
برآوردگر انقباضیshrinkage estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگر حاصل از اصلاح یک برآوردگر معمول برای بهینهسازی یک ملاک مفروض متـ . اثر استاین Stein effect
برآوردگر بهساختهimproved estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که با تغییر مختصری در فرمول آن، اصلاح شده باشد
آفرینلغتنامه دهخداآفرین . [ ف َ ] (اِ) زه . فری .فریش . افرا. آباد. خَه . خهی . بَه . بَه بَه . پَه . پَه پَه . زهی . پَخ پَخ . آخ . (برهان ). اَخ . (برهان ). بخ . وَه . وَه وَه
پذیرفتنلغتنامه دهخداپذیرفتن . [ پ َ رُ ت َ ] (مص ) پذرفتن . قبول . (تاج المصادر بیهقی ). قبول کردن . برداشتن . استقبال : خواهی اندکتر از جهان بپذیرخواهی از ری بگیرتا بحجاز. رودکی .
برآوردنلغتنامه دهخدابرآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد