بذللغتنامه دهخدابذل . [ ب َ ] (ع اِمص ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا. (لغت نامه ٔ تاریخ بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انعام و احسان . (ناظم ا
بذللغتنامه دهخدابذل . [ ب َ ] (ع مص ) دادن چیزی را و جود کردن آن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بخشیدن و عطا کردن . (از اقرب الموارد). دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بخ
اعتناconsiderationواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای در رهبری مؤثر که دربرگیرندة بذل توجه به احساسات زیردستان است
بنوموسیلغتنامه دهخدابنوموسی . [ ب َ سا ] (اِخ ) محمد و احمد و حسن بنوموسی بن شاکر و اصل موسی بن شاکر... (کذا) و افراد این خاندان ازآنانند که در طلب علوم قدیمه از بذل رغائب و صلات ک
اسماعیل پاشالغتنامه دهخدااسماعیل پاشا. [ اِ ] (اِخ ) یکی از وزرای دوره ٔ سلطان مصطفی خان ثانی . اول رئیس ینی چریها و بعداً بگلربگی روم ایلی بود، آنگاه بوالیگری مصر تعیین شد. در موقع ظهو
طغرللغتنامه دهخداطغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ابوطالب رکن الدین طغرل بن محمدبن ملکشاه یمین امیرالمؤمنین (طغرل ثانی ) (526 تا 528 هَ . ق .). سلطان طغرل از سلاط
نوازشلغتنامه دهخدانوازش . [ ن َ زِ ] (اِمص ) حاصل مصدر از نواختن . (از آنندراج ). دست بر سر و روی کسی کشیدن به علامت مهربانی و شفقت . (یادداشت مؤلف ) : جهان مار بدخوست منوازش از