بذاللغتنامه دهخدابذال . [ ب َذْ ذا ] (ع ص ) بخشنده . (مهذب الاسماء). سخت بخشنده . مرد کثیرالجود. بزرگ عطا. بسیارعطا. بسیاربذل . بذول . (یادداشت مؤلف ).
بزاللغتنامه دهخدابزال . [ ب ِ ] (ع اِ) آهنی که بدان سوراخ های مبزل شراب و یا سوراخ آوند شراب را گشایند. (ناظم الاطباء). سوراخی که بدان مبزل شراب گشایند. (منتهی الارب ). مته که ب
بزاللغتنامه دهخدابزال . [ ب ُ ] (ع اِ) سوراخی که در آوند شراب کنند تا برآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنجا که سوراخ کنند از چلیک و پیت شراب تا شراب از آن بیرون کند. (یاددا
بالگویش بختیاری1. بال؛ 2. آستین؛ 3. بازو. bâl-e piran-om derda>:آستین پیراهنم پاره شده است؛ bâl-e arus-e beger:بازوى عروس را بگیر> .
فرسانیلغتنامه دهخدافرسانی . [ ف َ ] (اِخ ) بذال بن سعدبن خالدبن محمدبن ایوب فرسانی اصفهانی ، مکنی به ابومحمد. وی از محمدبن بکیر الحضرمی روایت کند و ابواحمدبن عدی حافظ را از او روا
گشاده کفلغتنامه دهخداگشاده کف . [ گ ُ دَ / دِ ک َ ](ص مرکب ) بذال . بخشنده . باسخاوت . کریم : صفتش مهتر گشاده کف است لقبش خواجه ٔ بزرگ عطاست . فرخی .مفضلا مقبلا گشاده دلامنعما مکرما
استحذاملغتنامه دهخدااستحذام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: استحذام بذال معجمه همان استخدام است و در فصل میم از باب خاء معجمه مذکور خواهد شد - انتهی . رجوع به