بدگوییفرهنگ مترادف و متضاد۱. بددهانی، بددهنی، زشتگویی، بدزبانی، تشنی، ناسزاگویی ≠ ستایشگری ۲. افترا، تهمت، غیبت، نمامی ۳. سرزنش، قدح، مذمت، ملامت، نکوهش ≠ ستایش، مدح
بدگوییلغتنامه دهخدابدگویی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدحرفی . غیبت و تهمت و افترا. (ناظم الاطباء). ذم . وقیعه . نقیض ستایش . (یادداشت مؤلف ) : نه بدگفتم نه بدگوییست کارم وگر گفتم یکی
بدگوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات افترا▼، غیبت، سعایت، رسواسازی، کاستن ازشأن دیگری، لجنپراکنی، ایجاد رسوایی، آبروریزی، کولیبازی، جاروجنجال، قشقرق [ شایعه، صدایناهنجار 411] انتق
بدگویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گویی کردن، بد گفتن ازکسی، ازشأن دیگری کاستن، سَبُک داشتن، غیبت کردن، بیاعتبار کردن، تقبیح کردن رسوا کردن، افتضاح بهبار آوردن، استهزا کردن، هجو